کد مطلب:320183 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:421

پاسخ به مظلوم نمائی های بهاء الله
عزیه پس از پاسخ مستدل به ادعای غیر معقول من یظهری بهاءالله و اظهار تاسف از عدم

توجه اوبه نصوص و الواح و رسائل بسیار سید باب در مورد جانشینی ازل، نتیجه گیری می كند:

"ای كور چشمی كه از انوار ساطعه الهیه اغماض نماید و ای بی نور قلبی كه از تجلیات غیبیه قدسیه حقه، اعراض كند " (ص 30)

سپس عبارت دیگری از نامه ی عبدالبها در مورد مظلومیت بهاءالله و آغشتگی اش با درد و رنج و سختی و اسارت و ابتلا و بارش مداوم تیرهای مخالفین را نقل می نماید و پاسخ مستندی به او داده و افشا می كند كه وی با پولها و هدایای بابیان در كمال راحتی و تنعم می زیسته و بهترین زندگی را داشته است و تازه گروه ترور تشكیل داده و با قتل و ضرب مخالفان، لرزه بر جان آنها انداخته در كمال ظلم، هر ندای مخالف را سركوب می نموده است...

عبارت عبدالبها به عزیه در مظلوم نمایی از چهره بهاءالله این است:

"... سینه مبارك را هدف سهام احزاب به ساخت. نه پرده نشین شد و نه كشكول بدوش و حیران و سرگردان و فراری. در هر سرزمین دمی نیاسود و شبی در بستر راحت و بالین امنیت نیارمید هیچ صبحی آسایش جان نیافت و هیچ شامی راحت وجدان ندید. در زیر زنجیر، ندا نمود و در تحت سلاسل و اغلال فریاد بر آورد از بدو امر تا یوم صعود، در دست اقوام عنود مبتلا بود "

در جواب ابتدا متذكر اغلاط ادبی او در متن شده می گوید:

"انصاف بدهید صدر و ذیل این عبارات باهم بینونتی دارد یا نه؟!"

سپس با مهربانی و اغماض می گوید:

"چون مرا با شخص آن نور چشم معارضه و معانده نیست مهر بر لب زده و خاموشم" بعد اضافه می كند: "ولی از ادعاهائی كه كرده بودید نمی گذرم و آن این است:

سینه را هدف سهام (تیر های)احزاب ساخت.." در پاسخ می گوید كی و كجا و چه وقت او سینه اش را هدف تیرها كرد؟!

در بغداد بوده یا در جای دیگر؟ بعد بلافاصله ادامه می دهد در بغداد كه همه وجوهات را می گرفته و از بهترین هدایای ارسالی بابیان از اقصی نقاط ایران از خوراكی و نوشیدنی و لباس (ماكول و مشروب و ملبوس) و غیره استفاده می كرده و بهترین زندگی را داشته است. از نوشیدنی ها و شیرینی های یزد و شیراز می خورده و از مشروب و ملبوس خراسان تا تبریز مملو و لبریز بوده خربزه و گز اصفهان و پسته و بادام شهر بابك و سیرجان میل می كرد هو جز تیر سیب و گلابی اصفهان و پشمك و نفل بیدمشك و باقلوای یزد تیر دیگری به سینه او ننشسته است!!

بعد خطاب به عبدالبها می گوید می دانی با چه كسی سخن می گوئی؟ با كسی كه از همه رویدادها مطلع است و نمی توان با این مظلوم نمائی ها او را فریفت:

"عزیزا این عبارات را از برای چه و به كه می نویسید در صورتی كه می دانید از بدو ظهور این امر از سرایر و ضمایر هر كسی آگاهم و بر شداید و رخای هریك شاهد و گواه!!"

بهتر است عنان سخن را به عبارات ادیبانه او بسپاریم:

"سینه را هدف سهام احزاب ساخت. كی، كجا، چه وقت؟!

تا در بغداد بودند از طرفی حاجی امین بی دین به عنوان اینكه از طرف حضرت ثمره، امین و مامور گرفتن وجوه مال الله و سهم امام از قاطبه مومنین به بیان است، دوره افتاده در همه بلاد از همه عباد به مغلطه و اشتباه پول ها گرفته اندوخته ها جمع آوری كرده تشكیل كمپانی خیریه داده چه مبالغ خطیره مال مردم را تصاحب نموده به حضور جناب ایشان آورده دفینه و خزینه كردند در حالتی كه صاحب مال حقیقی به كمال عسرت برای مخارج یومیه معطل بود. و از طرف دیگر الواح بدیعه ایشان به توسط سلمان نامسلمان به شیراز و یزد و كرمان و اصفهان و كاشان و طهران و جمیع ولایات ایران می رسید دست تكدی دراز كرده و دهان حرص و آز باز نموده وقت مراجعه كولبار او چون كشكول درویشان از پخته و نپخته، دوخته و ندوخته از ماكول و مشروب و ملبوس خراسان الی تبریز مملو و لبریز بود از اشربه و حلویات یزد و شیراز می نوشیدند از البسه و حریر های یزد و كاشان و خراسان می پوشیدند از رنگ و حنای رودان و كرمان می بستند از خربزه و گز اصفهان تناول نموده از پسته و بادام شهر بابك و سیرجان می شكستند. سهامی غیر از به و سیب و گلابی اصفهان دیده و سنانی جز پشمك و نقل بیدمشك و باقلوای یزد شنیده نشده كه به آن سینه مبارك رسیده باشد!!

عزیزا!

این عبارات را از برای چه و به كه می نویسید؟!

در صورتی كه می دانید از بدو ظهور این امر از سرایر و ضمایر هر كسی آگاهم و بر شداید و رخای هر یك شاهد و گواه!!" (ص 30 و 31) باطل بودن دعاوی بهاءالله در مورد دین جدید عزیه خانم چنانكه خودش تصریح دارد بنا داشته از بیان اغلاط فراوان ادبی عبدالبها در نامه اش به او، خویشتنداری كند، اما گاهی عنان طاقت از دست نهاده مواردی را ذكر می نماید تا او را متوجه سازد با چه كسی روبروست و لازم است حد شناسی كرده ظرفیت خود را بشناسد. او عبارت عبدالبها را می آورد و می پرسد شما بعد از چهل سال معاشرت با علما و مطالعه كتب چگونه چنین جمله مهملی را سرهم كرده ای؟!:

" آئینه جهان نمای جهان از پرتو رویش روشن و ممتاز... "

آنگاه می گوید:

" اولاً بفرمائید "آئینه ی جهان نمای جهان از پرتو رویش روشن و ممتاز " چه معنی دارد؟!

واقعاً حیف است كسی پس از چهل سال تربیت و معاشرت با اهل علم و فضل و ممارست به كتب علمیه، این گونه عبارات بی ربط مهمل را بنویسد و به ولایات بعیده گسیل نماید... "! (ص 32)

سپس در مورد ادعای من یظهری بهاءالله و نسخ شریعت بیان و اتیان شریعت جدید، مقدمه ای علمی می آورد در لزوم وجود حافظان الهی پس از پیامبر برای هر شریعت كه توسط خود انبیا مشخص گردیده اند و خود باب هم برای خودش این حافظان را در بیان تعیین نموده و ازل را مشخص ساخته و پس از او هم نوزده نوبت در هر 66 سال افرادی خواهند آمد تا این شریعت را به ثمر و به حد رشد و كمال برساند. چطور ممكن است هنوز چند سالی از ظهور بابیت نگذشته و فاصله ای طی نشده دین دیگری بیاید یعنی بدون فاصله دو دین متناقض پشت سر هم بیایند و خون هزاران نفر در راه اولی ریخته شود اما دومی اولی را قبل از استقرار بدون دلیل ابطال و نسخ نماید و آن را به بایگانی بسپرد؟!!

عبارت او چنین است:

"به كدام ضعیف العقل و سخیف العقیده بگویم شمس من یظهر (یعنی من یظهره الله) به شمس ربوبیت نقطه اولی (باب) اتصال پیدا كرد و مابین این دو یوم، لیلی فاصله نبود؟!"

یعنی جز دیوانه و بد اعتقاد چنین چیزی را باور نخواهد كرد...

و بعد ادامه می دهد اگر بپرسند برهان و حجت شما بر این موضوع چیست لابد می گوئید:

1- نفس ادعا حجت است

2- حجت او كتاب و آیات است

می گویم بعضی كلمات كه او از مطالب كتاب های دیگر تلفیق نموده اسم آنها را آیات گذارده از روی كسب و تعلم و تحصیل است زیرا من به خوبی واقفم كه او از ابتدای عمر تحصیل نموده و از روی متون دیگران تمرین می كرده و در آخر هم عباراتش پر از عیب است:

"از بدایت سن، جمیع اوقات را صرف صرف و نحو و منطق و معانی بیان و حكمت الهی و ریاضی و طبیعی و علوم ادبیه و بدیع و عروض كرده و همیشه مشغول به مطالع كتب سماویه و مداومت اشعار و قصاید عربیه و معاشرت حكماء و عرفاء و دراویش و صوفیه بوده است زیاده از بیست سال در كتاب بیان و توقیعات مباركه نقطه اولی غور و غوص داشته است اگر سؤال كنند كه پس از این ریاضیات و زحمات و ممارست به كتب سماوی و تحصیل علوم والسنه آیا آیاتی كه آورده عظمت و هیمنه و اثر آیات نقطه بیان (باب) را دارد یا نه جز اینكه بگویم با آن همه تصنع و مراعات سجع و قوافی و تلفیق عبارات مغلغه چون خط سنگلاخ همه را به نقاشی و بزك آرایش داده كه هر بصیری ببیند عیبش را می داند و كشف معایبش می تواند و اقتباس و استراق آنها را از محل دیگری بخوبی می فهمد سوای اینها چیز دیگر در میانه نیست!!

اگر سؤال نمایند با كدام برهان قبول این امر خطیر باید كرد؟

جز اینكه بگویم محض ادعا كه دیگر كس نتواند این ادعا را كرد!

و در جواب بگویند تو خود در اوایل این اوراق اسامی اشخاصی چند نگاشته ای كه همه ی دعوی من یظهری داشته اند و دعاوی آنها باطل بوده پس این ادعا هم باطل و بدون برهان و از درجه ی اعتنا و قبول ساقط و عاطل است. " (ص33 و 34)

و بدین ترتیب ادعای آوردن دین جدید پس از باب را، مستنداً باطل اعلام می نماید.